با سلام خدمت شما عزيزان

ما انسان ها از زماني كه چيزي مي فهميم 

يعني چيزي را در ك مي كنيم 

دنبال يه چيز بزرگ ميگرديم

يه چيز ي كه اسمش را ميتونم بگم  گم شده

هر چيزي كه ميبينيم احساس ميكنيم

گشديه ما است

اين حس از زماني كه به سن بلوغ  مي رسيم اوج مي گيرد

هر چيز جالب را مي بينيم

احسال مي كنيم كه كمشده ما است

ولي وقتي به ان چيز مي رسيم

گمشده پيدا نمي شود

عاشق دختري مي شويم احساس مي كنيم كه گمشده ما است 

به او مي رسيم و گمشده پيدا نمي شود

احساس ميكنيم

خانه و يا بچه و يا يك ماشين گران قيمت همان گمشده ما است

به ان مي رسيم

ولي گمشده پيدا نمي شو د

تا اينكه مي بينيم كه به آخر خط رسيده ايم

غافل از اينكه گمشده واقعي همان خدا است 

كه او را فراموش كرده ايم

و از او غافل شدايم 

او را از ياد برديم 

متاسفانه در يكي از فيلمها ي صدا وسيما كه فيلم  خوبي هم است

شعر آخر فيلم كه سعدر در مورد خداوند سروده 

در آخر اين فيلم قرار داده شده 

شنونده  و بيننده احساس مي كند كه گمشده ما همان همسر است

غافل از اينكه اين شعر را سعدي در شان خدا سروده

و گمشده ما خدا است

من از شما عزيزان  خواهش ميكنم

 با اين احساس كه خدا گمشده ما است به اين ترانه گوش بدهيم