عکس|فیلم|صدا|كل مطالب|داستان|دل نوشته|دانلود
جمعه ٣١ فروردين ١٤٠٣
اخبار > امام علي (عليه السلام):نمادي از انسان کامل


کد خبر: ٢٠٧٨ تاریخ انتشار:سه شنبه ٢٣ خرداد ١٣٩٦ | ٠٥:١٧ تعداد بازدید: ...

امام علي (عليه السلام):نمادي از انسان کامل

«انسان کامل»،عنواني است که از ديرباز مورد توجه بوده و نه تنها انديشمندان و فلاسفه در اين وادي وارد شده و کتابهايي نوشته اند بلکه براي عموم مردم هم جاذبه زيادي داشته است

امام علي (عليه السلام):نمادي از انسان کامل

«انسان کامل»،عنواني است که از ديرباز مورد توجه بوده و نه تنها انديشمندان و فلاسفه در اين وادي وارد شده و کتابهايي نوشته اند بلکه براي عموم مردم هم جاذبه زيادي داشته است و با اينکه صنعت و علوم هر روزه کشف و اختراع تازه اي مي آفرينند و لوازم و ابزار جديدي در اختيار مي گذارند ولي همچنان انسانها هر جا که با خود خلوت کنند و از اسارت وسايل و ابزار برهند و مجال انديشه و بازگشت به خويشتن خويش را دريابند، در جاذبه اين آرمان قرار گرفته و دوست مي دارند که اگر بدان جايگاه رفيع نرسيده لااقل سيماي او را به تماشا بنشينند و از حال و هواي او برخوردار گردند.
راستي انسان کامل کيست و چه صفات و خصوصياتي را داراست؟

کمال انسان در چيست؟

بجز مکتب «ماترياليسم»که اصولاً از انسان تعريف ديگري دارد، عموم مکاتب بشري مانند«بودا»،«يوگا»،«بهاکتي»از هند باستان و «لائوتسه»،«کنفوسيوس»از چين باستان و «افلاطون»و«ارسطو»از يونان باستان و «اپيکور»،«رواقيون»از يونان و روم، تا «اومانيسم»و«اگزيستانسياليسم»(1)اعتراف دارند که کمال انسان در وراي «خور و خواب و خشم و شهوت»است، و از همه بالاتر در منظر اديان الهي بويژه اسلام، کمال آدمي از اين زاويه نگريسته مي شود، و اميرالمؤمنين علي عليه السلام در بيش از يکصد و چهل مورد در اين رابطه سخن ايراد فرموده است.(2)
در اين مقاله مشخصات انسان کامل در سه عنوان ذيل خلاصه مي شود:
1ـ تقوي «انّ اکرمکم عند الله اتقيکم»
حاکميت هدايت و فرمان الهي در وجود آدمي که گفتار و کردار نيکو، خدمتگزاري و خيررساني، راستي و درستي، بلند نظري و آينده نگري را در پي دارد.(3)
2ـ علم «هل يستوي الذين يعلمون و الذين لا يعلمون»
آگاهي و دانش از علوم و معارف سعادت بخش و راهگشا.
3ـ جهاد«فضّل الله المجاهدين علي القاعدين اجراً عظيما»
دفاع از پاکي و عزت و شرافت و ايستادگي در برابر باطل، ظلم و فساد
محصول اين سه رکن، ايجاد جامعه برتر انساني و عدالت اجتماعي است و جامعه انساني بدون تقوي، علم و جهاد هرگز تحقق نخواهد يافت.
البته کمال انساني داراي مراتب و درجات مختلف است و افرادي بالنسبه از آن برخوردار بوده اند ولي آنچه مهم و مورد نظر است انسانهايي هستند که به اوج اين کمال دست يافته و در قله آن قرار گرفته اند و در نتيجه الگو و مربّي انسانها در راه رسيدن به کمال مي باشند.
اميرالمؤمنين عليه السلام نمونه عالي انسان کامل است که در آن سه ويژگي(تقوي ، علم و جهاد)سرامد روزگار بود، و در طول عمر پربرکت خود به ويژه دوران زمامداري آن را به اوج خود رساند. بطوري که محصول آن يعني عدالت اجتماعي در تاريخ ضرب المثل شد.

دانش علي عليه السلام

اما از نظر علم:پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله درباره علم اميرالمؤمنين عليه السلام مطالب مهمي ايراد فرمودند، مانند:
«انا مدينة العلم و عليّ بابها»(4)
که من شهر علمم علي ام در است.
«أعلم أمّتي بالسّنة و القضاء بعدي عليّ بن ابي طالب»(5)(داناترين امت من به سنت و قضاوت پس از من، علي بن ابي طالب است).
«ان رسول الله صلي الله عليه و اله علّمني الف باب من العلم يفتح کل باب الف باب 6و لم يعلّم ذلک احداً غيري ».
«رسول خدا صلي الله عليه و اله هزار در از دانش را به من آموخت که هر دري هزار در را مي گشايد و به هيچ کس جز من آن را نياموخت.
«قال ابن عباس:و ما علمي و علم اصحاب محمد صلي الله عليه و اله في علم علي رضي اله عنه الّا کقطرة في سبعة البحر».(7)
(دانش من و دانش ياران پيامبر در مقابل دانش علي عليه السلام مانند قطره در برابر هفت درياست).
تقواي اميرالمؤمنين عليه السلام و اما از نظر تقوي:که حضرتش مولاي متقيان است و نمونه کامل اوصاف اهل تقوي در خطبه همان آمده که مصداق اتم آن به شهادت تاريخ، زندگي و روش خود آن حضرت است.
از عمر بن عبدالعزيز نقل است که مي گفت پس از رسول خدا صلي الله عليه و اله زاهد تر از علي عليه السلام در بين اصحاب نيافتم.(8)
در اشعاري که حافظ ابوالمؤيد محمد البکري مکي حنفي (568 م )درباره فضايل اميرالمؤمنين سروده به زهد و تقواي امام بارها اشاره کرده است که ترجمه بعضي از آنها آورده مي شود.
ـ در حقيقت علي عليه السلام است که بر بلنداي کمالات انسانيت اوج گرفته است.
ـ او براي رضاي خدا با هواهاي نفساني خود مبارزه کرد.
ـ لباس درشت و موئين و کهنه به تن مي کرد در حالي که کليد خزائن اسلام در دستش بود و درون بيت المال مالامال از اموال و درهم و دينار بود.
ـ امام علي عليه السلام رهبر آزادگان، مجموعه صفاتي که در ديگر ياران پيامبر صلي الله عليه و اله نبود، علي عليه السلام همه آنها را در خود سرشته بود .
ـ آنچه را که علي عليه السلام در وجودش گرد آورده بود که همه آنها ستوده و گزيده و فضيلت بود در تمام مردم وجود نداشت.(9)
هارون بن عنتره از پدرش نقل مي کند که در «خورنق»(10)برامام وارد شدم که لباس کهنه اي در برداشت و از سرما مي لرزيد، عرض کردم اي اميرمؤمنان خداوند در اين مال براي تو و خانواده ات هم مانند ديگر مسلمانان سهمي قرار داده ولي شما اينگونه با خودت به سختي رفتار مي کني.
امام در پاسخ فرمود:من از اموال شما (بيت المال)هيچ چيز برداشت نکردم و اين دو جامه کهنه هم همان است که از منزلم در مدينه با آن بيرون آمدم و ديگر جز آن ندارم.(11)
حضرت امام محمد باقر عليه السلام فرمود:
« و لقد وليّ خمس سنين و ما وضع آجرة علي آجرة و لا لنبة علي لنبة و لا أقطع قطيعاً و لا أورث بيضاً و لا حمراء»(12)
اميرالمؤمنين علي عليه السلام پنج سال حکومت کرد ولي نه آجري روي آجر و نه خشتي روي خشتي گذاشت و نه زميني و ملکي را براي خود برداشت و نه طلا و نقره اي به ارث گذاشت.
آن حضرت به عثمان بن حنيف فرماندار بصره نوشت:
«الا و انّ امامکم قد اکتفي من دنياه بطمريه و من طعمه بقرصيه ألا و انکم لا تقدرون علي ذلک و لکن اعينوني بورع و اجتهاد فو الله ما کنزت من دنيا کم تبراً و لا ادّخرت من غنائمها و فرا و لا اعددت لبالي ثوبي طمراً».(13)
آگاه باش که هر رهروي را راهبري است که بدو اقتدا کند..هان! که پيشواي شما از دنيا به دو جامه کهنه بسنده کرده است، و از غذاها به دو قرص نان، بدانيد که شما هرگز توان آن را نداريد ولي با پارسايي و تلاش و عفت و راستي و درستي، مرا ياري کنيد. به خدا سوگند، از دنيايتان سيم و زري نيندوختم و از ثروتهاي آن مالي ذ خيره نکردم، ولي براي کهنه جامه ام شور و اشوري فراهم نساختم.

جهاد اميرالمؤمنين

جهاد از بزرگترين ارزشهاي الهي و انساني است زيرا مجاهد، عزيزترين سرمايه يعني جان خود را در راه خدا و براي تجات انسانها به خطر مي اندازد و اين نشانه بالاترين ايثار و فداکاري اوست و تا جهاد نباشد غارتگران سرجاي خود نخواهند نشست و با ظلم و تجاوز روزگار مردم را سياه مي کنند، و تنها با مبارزه با ستمکاران و دفاع از کيان انسان و ارزشها است که زندگي مفهوم و ثبات مي يابد.
بنابراين برترين فضايل و ارزشها جهاد است و آنکه در اين صفت برجسته وسرآمد باشد در انسانيت و کمال سرآمد است.
امام اميرالمؤمنين عليه السلام در اين فضيلت هم گوي سبقت را از ديگران ربوده است، ابن ابي الحديد ميگويد:
و اماجهاد در راه خدا پس نزد دوست ودشمن روشن است که امام عليه السلام سيد مجاهدان است و اصولاً جهاد نزد کسي جز علي عليه السلام نيست و دانستي که بزرگترين نبردها در زمان رسول خدا صلي الله عليه و اله با مشرکان، جنگ بدر بزرگ بود که در آن هفتاد نفر از کافران کشته شدند که نصف آنان به دست علي عليه السلام کشته شدند.
امام، در زمان پيامبراکرم صلي الله عليه و اله در همه غزوات شرکت داشت جز غزوه تبوک که جانشين آنحضرت در مدينه بود که حديث معروف «منزلت»
يا علي انت منّي بمنزلة هارون من موسي الّا انه لا نبيّ بعدي(14)
مربوط به آن است.
و اين نشانه آن است که علي عليه السلام در جهاد از همه برتر است.
آن حضرت در نامه به عثمان بن حنيف نوشت:
«و الله لو تظاهرت العرب علي قتلي لما وليّت عنها و لو امکنت الفرصة من رقابها لسارعت اليها».(15)
به خدا سوگند اگر همه قبايل عرب همدست و همداستان شوند و به مصاف من در آيند از آنان روي برنگردانم و در هر فرصتي برآنان بتازم.
در جنگ خندق که يکي از ميدان هاي بزرگ نبرد با کفار بود، امام عليه السلام با کشتن «عمروبن عبدود»که با هزار سوار برابري مي کرد، شجاعت و پيشگامي خود را در جهاد به نمايش گذارد.
و در همين نبرد بود که پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله فرمودند:
«لضربه علي عليه السلام يوم الخندق افضل من اعمال الثقلين»
بي شک ضربت علي عليه السلام در روز جنگ خندق از اعمال خير و عبادات جن و انس برتر است.
و«برزالاسلام کله الي الکفر کلّه».
و همه اسلام در برابر تمامي کفر به مبارزه برخاسته است.(16)

پي نوشت ها :
 1ـ به سلسله درسهاي انسان کامل از ديدگاه مکاتب از انتشارات بنياد نهج البلاغه مراجعه شود.

2ـ انسان کامل از ديدگاه نهج البلاغه، ص40،حسن زاده آملي، حسن، بنياد نهج البلاغه.
3ـ خطبه همام184نهج البلاغه
4ـ الخصال:574/2.
5ـ الاستيعاب(هامش الاصابة)40/3.
6ـ الخصال:572/2
7ـ الفتوحات الاسلامية:337/2-الغدير:44/2-45.
8ـ مناقب خوارزمي فصل دهم.
9ـ مناقب خوارزمي، فصل27.
10ـ نام محلي است در کوفه.
11ـ بحارالانوار:334/40.
12ـ بحار الانوار:332/40.
13ـ نهج البلاغه:نامه 45.
14ـ بحار:256/37.
15ـ نهج البلاغه،نامه 25.
16ـ خصال شيخ صدوق:579/2.


بالاترين جهاد امام علي عليه السلام که بايد آن را «جهاد اعظم»ناميد، جهاد بيست و پنج ساله آن حضرت پس از رحلت رسول خدا صلي الله عليه و اله ، با دنيا پرستان و جاه طلبان در لباس اسلام و پوشش مسلماني و صحابي پيامبراکرم صلي الله عليه و اله، بود که هدفشان بازگرداندن جاهليت و ريشه کن کردن اسلام بود و بالطبع مردم تازه مسلمان که هنوز نهال اسلام و توحيد در سرزمين وجودشان ريشه نگرفته و در عمق جانشان نشسته بود که با تنش و چالش در مظهر آن که خلافت باشد از اصل اسلام دست مي شستند و به جاهليت باز مي گشتند.
لذا اميرمؤمنان عليه السلام به خاطر حفظ اسلام و مصلحت مسلمين نه تنها با خلفاء درگير نشد و سکوت کرد بلکه آنچه از خيرخواهي و ارشاد بود مضايقه نفرمود.
اين صبر و سکوت از دوجهت سنگين و شکننده بود: يکي آنکه امام عليه السلام خلأعظيم شرايط رهبري را در پوشنده لباس خلافت مي ديد و خطر آنها را که مدعي ادامه رسالت نبوي در سير انسان وجامعه به کمال مطلوب بود، احساس مي کرد، و ديگر آنکه شرايط کامل رهبري که در رأس آن فرمان خداوند و تعيين و تصريح پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله در موارد متعدد من جمله در غدير خم بود در خود مي ديد و آن را مسؤوليتي الهي و وظيفه اي شرعي مي دانست ولي متأسفانه دستهايش بسته و جامعه که در قفس تهديد و تطميع افتاده و فضاي توطئه و جوّ مسموم نفاق حاکم گرديده، زمينه و آمادگي را به کلي منتفي ساخته بود.
با توجه به اين موقعيت و تضادّ، که هر دو سوي ان در بردارنده ضررها و خطرهاي زيادي بود، دورنماي آن جهاد عظيم ترسيم مي گردد.
اگر غير از علي هر کس ديگر بود اساس اسلام متزلزل و نابود مي شد، اين جهاد اعظم امام بود که در سايه عنايات الهي توانست کشتي متلاطم اسلام را به ساحل نجات برساند، و زمينه اي فراهم سازد که امروزه در دنيا بيش از يک ميليارد و نيم مسلمان جبهه گسترده و نيرومندي را تشکيل داده و انقلاب اسلامي ايران که همان اسلام ناب محمدي است سياست دنيا را تحت الشعاع خود قرار داده و قدرتي مافوق همه قدرتهاي مادي بودجود آورده که نمونه آن پيروزي در دفاع مقدس هشت ساله بود که محققان از مورخان معاصر بدان اعتراف دارند. گر چه امپرياليسم خبري و مزدوران رسانه اي و خبرگزاري هاي صهيونيستي که متأسفانه حوزه اطلاعات و اخبار بين المللي را در تيره خود گرفته اند آن را مخفي کرده و به سکوت و يا تحريف آن پرداخته اند. اما عاقلان دانند که اين اسلام بود که برکفر جهاني پيروز شد.
راستي چه شرايط سخت و جانکاهي را به وجود آورده بودند که امام با علم و تقوي و جهاد بي نظير خود دست روي دست گذاشت و صبر و سکوت پيشه کرد آنجا که خود فرمايد:
«و طفقت ارتئي بين ان اصول بيد جذّاء او اصبر علي طخية عمياء يهرم فيها الکبير و يشيب فيها الصغير».
آن جهادي که دشمن کافر و بت پرست روياروي اسلام ايستاده است در مقايسه با دشمني که لباس اسلام در بر کرده و عنوان صحابي رسول خدا را يدک مي کشد بسيار ساده و راحت است سنگيني اين جهاد عظيم (صبر و سکوت)از اين جمله امام به خوبي روشن مي شود:
«فرأيت انَّ الصبر احجي فصبرت و في العين قذي و في الحلق شبحي».
پس صبر را عاقلانه تر يافتم لذا صبر کردم اما چه صبري که خار در چشم و استخوان در گلو.
و سپس اين جهاد بزرگ و صبر و سکوت جانکاه در دوران خليفه دوم هم ادامه مي يابد که آن حضرت فضاي نامناسب و پرمخاطره خلافت و شخص خليفه را چنين ترسيم مي نمايد:
«لشدّ ما تشطّرا ضرعيها فصيّرها في حوزة خشناء يغلظ کلمها و يخشن مسّها و يکثر العثار فيها و الاعتذار منها ...فصبرت علي طول المدة و شدة المحنة».
راستي هر يک از آن دو، تا توانستند ناقه خلافت را به سهم خود دوشيدند، پس او که طبيعتي خشن داشت خلافت را در آن مستقر ساخت. طبيعتي که برخورد با آن «جراحت شمشير»بود و ارتباط با آن«سوهان روح»و مالامال از لغزشها و عذرخواهي ها...و من هر چه بود، براين رنج طولاني و اندوه جانکاه شکيبا بودم تا راهش به پايان رسيد.
صبر و سکوت امام مسيري طولاني را پيمودو دو خليفه را تحمل کرد وخسارتهايي به عالت اسلامي وارد آمد و امام همچنان در حصر و محدوديت بود و جامعه هنوز به عمق فاجعه پي نبرده بود تا خليفه سوم که محصول انحراف کامل حکومت از مسير رسالت بود به کرسي خلافت تکيه زد و صريح و بي پرده به ظلم و فساد و تاراج بيت المال پرداخت و عدالت اجتماعي که رکن اصلي حکومت اسلامي بود، سقوط کرد.
«الي ان قام ثالث القوم نافجاً حضنيه بين نثيله و معتلفه و قام معه بنو ابيه يخضمون مال الله خصمة الابل نبتة الربيع...»
تا سرانجام سومين از آن باند به خلافت برخاست در حالي که باد نخوت و به غبغب افکنده و هدفي جز کامجويي از خلافت در سر نپرورده بود و همراه او فاميلش به غارت بيت المال پرداختند و چون شتري که برگياه بهاران در آمده، مال خدا را لگد کوب کرده و بر باد دادند...
اينک غده انحراف چرکي شده و زمان انفجار فرا رسيده و بيست و پنج سال جهاد سکوت زمينه رشد و آگاهي عمومي را فراهم آورده و مردم به خوبي و از نزديک انحراف و سقوط را احساس کرده و به جايي رسيده که ديگر تحمل يک لحظه اين خلافت را ندارند.
آنان به تجربه دريافتند که ناخداي اين کشتي جز علي عليه السلام نيست و استقرار حق و عدل جز با قيام توده مردم و قطع قاطعانه دستهاي پليد ظلم و تبهکاري تحقق نخواهد يافت و اين است ثمره جهاد اعظم امام عليه السلام.

آنچه خوبان همه دارند، تو تنها داري

صفات برجسته دانش و تقوي و جهاد، آن هم در سطح عالي و منحصر به فرد در وجود اميرالمؤمنين ، او را نماد انسان کامل به دنيا معرفي کرده است .
اين صفات و خصوصيات است که شرايط رهبري و امامت را در او بوجود آورد و پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله به فرمان خدا و براساس اين ويژگي ها او را به امامت پس از خود منصوب فرمود، زيرا تحقق جامعه برتر انساني و عدالت اجتماعي بدون رهبري انساني که در علم و تقوي و جهاد سرامد باشد عملي نيست. لذا در دوران کوتاه خلافت پنج ساله امام با همه درگيري ها و تحمل سه جنگ خانمان برانداز آن حضرت موفق شد در کوفه که در واقع مي توان گفت پرجمعيت ترين شهرها و مرکز خلافت بود، اين عدالت و رفاه عمومي را فراهم سازد و قطعاً به ساير شهرها هم کشيده شده بود.
در کتاب فضائل احمد از امام نقل شده است که «ما اصبح بالکوفه احدٌ الا ناعماً انّ ادناهم منزلة ليأکل البرّ و يجلس في الظل و شرب من ماء الفرات».(1)
در کوفه همه در رفاه و آسايش زندگي مي کنند و کمترينشان از نظر زندگي کساني هستند که تغذيه سالم و خوراک گندم دارند و از سرپناه و آب آشاميدني سالم فرات برخوردارند.
و از همين جاست که علت پذيرفتن خلافت ظاهري را تحقق عدالت اجتماعي و گرفتن حق مستضعفان و محرومان از چپاولگران و غارتگران اعلام فرمود:
«...و لولا حضور الحاضر و قيام الحجة بوجود انلاصر و ما اخذ الله علي العلماء، ان لا يقاروا علي کظة ظالم و لا سعب مظلوم لا لقيت حبلها علي غاربها...».
«سوگند به شکافنده بذر و آفريننده جان اگر نبود حضور فشرده مردم براي بيعت و عهدي که خداي از عالمان گرفته است که بر شکمبارگي ستمگر و محروميت ستمديده«صحه»نگذارند حتماً افسار خلافت را رها مي کردم و هرگز زير بار مسووليت نمي رفتم...».
و پس از پذيرفتن خلافت بدون معطلي اعلام فرمود اموال عمومي که بي جا و از روي بذل و بخشش هاي بي مورد و غصبي بوده بايد به بيت المال برگردد.
«و الله لو وجدته قد تزوج به النسا، و ملک به الاما، لرددته فان في العدل سعة و من ضاق عليه العدل، فالجور عليه أضيق».(2)
به خدا سوگند اگر اين املاک، کابين همسران و بهاي کنيزکان هم گشته باشد آن را به بيت المال برمي گردانم که در عدالت گشايش است و آن که کس که «داد»بر او سخت آيد از «بيداد»به فرياد آيد.
و بر قاضي خود سخت مي تازد که چرا خانه را به اين قيمت(80دينار)تهيه کرده اي. 
«...فانظر يا شريح لا تکون ابتعت هذه الدار من غير مالک او نقدت الثمن من غير حلالک فاذا انت قد خسرت دار الدنيا و دار الاخره اما انک لو کنت أتيتني عند شرائک ما اشتريت لکتبت لک کتاباً علي هذه النسخة فلم ترغب في شراء هذه الدار بدرهم فما فوق».(3)
اي شريح!مباد که اين خانه را از مال ديگران فراچنگ آورده باشي، يا پول آن از غير حلال فراهم آمده باشد، که دنيا و آخرت خويش را تباه کرده اي . اگر آنگاه که آهنگ خريد خانه را داشتي نزدم مي آمدي، سندي براي تو مي نوشتم که هرگز ميل خريد اين خانه را به يک درهم يا بيشتر نمي کردي؟!.
و يا وقتي برادرش عقيل اضافه بر سهميه و حقوقش از بيت المال مي خواست امام با او قاطعانه برخورد کرد و پس از آنکه آهن گداخته اي را به او نزديک نمود و او فريادش بلند شد، چنين فرمود:
«ثکلتک الثواکل يا عقيل اتئنّ من حديدة أحماها انسانها لمدعية و تجرّني الي نار سجرها جبارها من غضبه؟أتئنّ من الاذي و الا ائنّ من لظي؟».
اي عقيل! سوگواران به سوگت نشينند!چگونه از آهني که انساني به بازيچه آن را گداخته است به فرياد مي آيي و ناله سر مي دهي ولي مرا به آتشي مي کشاني که خداي جبار از غضبش برافروخته است؟ آيا تو از آزاري به !فرياد مي آيي ولي من از آتش دوزخ به فرياد نيايم؟!
و از اين شگفت تر آنکه شبا هنگام کوبنده اي در خانه ام را کوبيد و در ظرفي سربسته حلوايي آورده بود...پس بدو گفتم آيا اين به خاطر پيوند خويشاوندي است يا زکات است و يا صدقه؟ که اين دو برما خاندان پيامبر حرام است . گفت هيچ کدام اما هديه است، آنگاه گفتم گريه کنندگان برتو بگريند آيا آمده اي تا از دين خدا مرا بفريبي...به خدا سوگند اگر هفت اقليم زمين را با آنچه در آسمانهاست به من بخشند تا پوست جوي را به گناه از موري بگيرم هرگز نگيرم.(4)
در اينجا مناسب است کلام بو علي سينا در الهيات شفا آورده شود:
«رؤس هذه الفضائل عفة و حکمة شجاعة و مجموعها العدالة و هي خارجة عن الفضيلة النظرية، و من اجتمعت لها معها الحکمة النظرية فقد سعد و من فاز مع ذلک بالخواص النبوية کاد أن يصير ربّا انسانياً و کادان أن تحل عبادته بعدالته تعالي و هو سلطان العالم الارض و خليفة الله فيه».(5)
نکته اي که از اين کلمات دريافت مي شود اين است انساني که در اوج حکمت نظري و عملي است و از سويي در رابطه ويژه با پيامبر است، همان انسان کامل و حجت الهي در زمين است که بايد گفت مقصود از خلقت منحصر در اين انسان کامل است و ساير موجودات و مخلوقات طفيلي وجود اودر خدمت او مي باشند.(6)
اميرالمؤمنين علي عليه السلام که همواره از خودستايي پرهيز مي نموده و اصولاً فراتر از اين مسايل فکر مي کرده در بستر شهادت وقتي از او سؤال مي شود که آيا شما افضليد يا پيامبران(به جز حضرت ختمي مرتبت)پيش از آنکه پاسخ مشروح را بيان نمايد، فرمود:
«تزکية المرء النفسه قبيحة»
خودستايي ناپسند است، ولي گاهي براي بيان حقيقت و آشنايي مردم بايد حقايق اظهار شود.
امام عليه السلام در حديثي به هفتاد فضيلت از فضائل خود که نشان دهنده سيماي انسان کامل است اشاره مي فرمايد باشد که شيفتگان و علاقمندان سير و سلوک ويژگي ها و نشانه هاي آن را در يابند و ازآن الهام گيرند که براي رعايت اختصار از ذکر آن خود داري و به کتاب خصال شيخ صدوق ارجاع مي گردد.(7)
بي جهت نيست که در طول تاريخ اسلام دانشمندا ن و محققان کتابهايي درباره اين انسان کامل نوشته اند که تازه بايد گفت يکي از هزار را بيان نکرده اند و اينک به بعضي از آنها اشاره مي شود:
1ـ الخصائص:تأليف احمد بن محمد بن قمي متوفاي350ه
2ـ الخصائص: تأليف طبري.
3ـ الخصائص الأئمة: تأليف شريف رضي متوفاي 406ه
4ـ خصائص اميرالمؤمنين:تأليف شريف ابومحمد حسن بن احمد، متوفاي 425ه
5ـ خصائص اميرالمؤمنين :ابوالقاسم عبيدالله بن عبداله بن احمد معروف به حسکاني، متوفاي 407ه
7ـ خصائص علي:تأليف ابوالحسن شاذان بن فضلي.
8ـ الخصائص العلوية:تأليف ابوالفتح محمد بن احمد بن علي بن ابراهيم نطنزي، متوفاي550ه
9ـ الخصائص العلوية:تأليف محمد بن علي بن الفتح
10ـ الخصائص في فضل عليّ بن ابي طالب:تأليف ابو عبدالرّحمن احمد بن شعيب نسائي، متوفاي 303ه
11ـ الخصائص في فضل علي:تأليف حافظ ابو نعيم اصفهاني، متوفاي430ه
12ـ خصائص مرتضوي: ترجمه و شرح خصائص نسائي به زبان اردو تأليف مولوي سعيد اولاد حسين صاحب شاعر.
13ـ خصائص الوحي المبين في مناقب اميرالمؤمنين-تأليف يحيي بن الحسن الحلي -متوفاي600ه
14ـ خصائص يوم الغدير:تأليف محمد بن يعقوب کليني ، متوفاي329ه
15ـ ما تفرد به اميرالمؤمنين من الفضائل:تأليف ابوالقاسم علي بن احمد بن موسي بن الامام الجواد، متوفاي352ه
16ـ الفضائل:تأليف ابن شاذان، تأليف ابي الفضل سديد الدين بن جبرائيل، متوفاي660ه
17ـ قبسات من فضائل اميرالمؤمنين:تأليف سيد عبدالعزيز الطباطبايي.

پي نوشت ها :
 1ـ بحارالانوار:327/40.

2ـ نهج البلاغه،خطبه15.
3ـ نهج البلاغه،نامه3.
4ـ نهج البلاغه، خطبه15.
5ـ انسان کامل، حسن زاده آملي،ص127.
6ـ انسان کامل، حسن زاده املي،ص126.
7ـ 572/2-580.
 منبع: سالنامه النهج شماره 10 - 9

امتیازدهی
نظرات بینندگان
این خبر فاقد نظر می باشد
نظر شما
نام :
ایمیل : 
*نظرات :
متن تصویر:
 

خروج




ورود
نام کاربری :   
کلمه عبور :   
 
متن تصویر:
[عضویت]
نظرسنجی
نظر شما در مورد وب سایت چیست؟

عالی
خوب
متوسط
ضعیف
بد

اوقات شرعی
آمار بازدید
 بازدید این صفحه : 1256410
 بازدید امروز : 243
 کل بازدید : 5698019
 بازدیدکنندگان آنلاين : 1
 زمان بازدید : 0/1719

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت  الله  است و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.

((طراحی قالب سایت : تیم طراحی سبلان نیوز ))